
چند هفته بود که قصد داشتم که فیلم مستند کاپیتانمن را در سینما ببینم اما از آنجایی که این فیلم در گروه هنر و تجربه به اکران درآمده است، باید به پردیس ملت میرفتم و خب به دلایلی برایم مقدور نبود.
تماشای کاپیتانمن لذت بخش بود، تماشای این تعداد آدم حسابی روی پرده نقرهای لذت بخش بود، آن هم در این شرایط که برای ابتذال پولپاشی میشود و در نزد مسئولان فرهنگی کشور، ناز مبتذلهای ۵ درصدی خریدار دارد.
نمیدانم که سیاوش صفاریانپور کارگردانی سینمای مستند را ادامه خواهد داد یا ترویج علم را در قالب دیگری پیگیری میکند اما من کاپیتانمن را قدمی کوچک برای سیاوش صفاریانپور و سایر عوامل این فیلم میدانم چرا که معتقدم ظرفیتهای صفاریانپور، مهرداد نعیمی و بهرام رادان بسیار فراتر از آن چیزی است که در این مستند به تماشا نشستیم.
⚠️ شاید اسپویل
کاپیتان من داستان مغز را بر بستر زندگی روایت کرد، محتوایی منسجم که جایجای آن مخاطب را شگفتزده میکند.
متقابلا تماشاگر در فرم به اندازه محتوا شگفت زده نمیشود، شاتهایی که در طول فیلم تماشا میکنیم بجز تعداد اندکی [که واقعا عالی بودن]، بدعت کافی را نداشته و به اندازه مطلوبی در خدمت محتوا نیستند.
به طور خلاصه فرم فیلم در مقایسه با محتوای بینظیر آن نمیتواند به اندازه کافی مخاطب را شگفتزده کند و اهمیت این مهم آنجایی نمایان میشود که مخاطب این اثر را به عنوان یک فیلم سینمایی نگاه خواهد کرد و انتظار دارد که عناصر و مولفههای سینمایی نیز در فیلم نمود جدیتری داشته باشد.
همهی اینها را گفتم، چون که خوشحالم؛
برای خودمان خوشحالم، برای مایی که با مجلهی نجوم و دانستنیها به مدرسه رفتیم، عصرهای تابستانهای گرم را در کندو به شب میرساندیم و با یادآوری شنیدهها و دیدههای آسمان شب به خواب میرفتیم؛ ترویج علم جایگاه ویژهای دارد و امروز ترویج علم در سینمای ایران قدمی برداشته است و من خوشحالم و بیشتر از آن امیدوارم.
دیدگاه شما